گمگشته | ||
این دفعه می خوام از دل خودم براتون بگم از دلی که... آره من همون عاشقی هستم که وقتی خبر از دست دادن معشوقشو شنید بغضش تو ته گلوش گیر کرده می خواست که کسی ندونه که چه حالی داره قطرات اشکش و تو قلب مثل شیشه اش شکستش برده و از همونجا شروع به گریه کردن ( تو قلبش )کرد ودر حین این حالتش یاد این آهنگ افتاد که خوانندش می گه : هم اتاقی برس بدادم .... از حالا به بعد دیگه می خوام که یه کم هم دل به آقام امام زمان(عج) ببندم که واقعا برای خودم خیلی متاسفم که بجای یه کم دل بستن به صاحب خودم دل به کسی بستم که اینطور من تو غرور خودش له کرده و پا رو دل شیشه ای من گذاشته یا امام زمان (عج)مرا ببخش...
همونطور که گفتم می خوام یه کم هم شده از امام زمان(عج) بگم پس برای شروع یه خورده از مرحوم آقاسی می گم که می گه: کاش که این فاصله را کم کنی مهنت این قافله را کم کنی کاش که همسایه ما می شدی .....
حالا اگه اشتباهی کردم لطفا به بزرگی خودتون ببخشید مرا لطفا مرا در هرچه بهتر شدن این وبلاگ راهنمائی کنید همین مال من وحسن!!! [ چهارشنبه 86/12/1 ] [ 7:32 عصر ] [ دوصندلی ]
[ دیدگاه () ]
|
||
کلیه حقوق این وبلاگ محفوظ می باشد |