گمگشته | ||
سلام سلام خدا این همه تو این وبلاگ ، دفتر و دفترهای دیگه نوشتم از هر چیزی و کسی نوشتم از اولیات تا ... از اغنیات تا ... حالا می خوام برای تو بنویسم ازت گله دارم ی گله سخت یعنی سوالم رو می خوام مگه خودت نگفتی که اگه گوشه دلت متوجه باشه که من کارت رو درست می کنم نه کسی دیگه حاجتت رو می دم مگه نگفتی از تو حرکت از من برکت مگه نگفتی ... . دلم خیلی پره خیلی هم زیاد پره خودت هم می دونی تا بحال با این لحن باهات صحبت نکردم همش از التماس بوده تا حالا هر چی که از خودت خواستم رو بهم دادی اگه هم ندادی بعدا متوجه شدم که چرا ندادیش ولی خودت خوب می دونی این یکی با بقیه خیلی فرق داره زیادی فرق داره شاید بخاطر همین فرقش هست که من تا این حد گستاخ شدم ولی ... . پارسال همین موقع ها بود که یکی از بزرگترین حاجتام رو ازت خواستم یه مدت زیادی هم ازش گذشت اما تهش بهش رسیدم البته باکلی معطلی ولی یه کم امید تو دلم بود اما این دفعه امیدم رو از دست دادم نمی دونم ولی خب تو هم باید به آدم حق بدی سخته که آدم دستی دستی ... [اشک] ./ علی [ دوشنبه 88/6/9 ] [ 6:15 صبح ] [ دوصندلی ]
[ دیدگاه () ]
|
||
کلیه حقوق این وبلاگ محفوظ می باشد |