سفارش تبلیغ
صبا ویژن
.

گمگشته
 

مات شدم شاید نباید اینقدر انتظارم بالا باشه نمی دونم شاید هم اون حق داره یا شاید هم من نمی دونم اصلا حق چیه و ناحق چیه شاید نباید این حریم رو می شکوندم حریم اره چیز خوبیه حداقل برای الان من که مات موندم و نمی دونم چی کار باید بکنم گریه کنم  درد و دل کنم بی تفاوت باشم نمی دونم یا شاید هم بهتره که بنویسم از چی نمی دونم اصلا برای چی دارم این حرفها رو اینجا می زنم رو هم نمی دونم نمی دونم بخدا نمی دونم یه هم دم می خوام یکی باهاش راحت باشم بتونم باهش حرف دلم رو بزنم ولی کو پیدا نمی شه بخدا نیست یکی که هم من رو بفهمه هم من اون رو آدم راز نگهداری بدونم کجاست این آدم نمی دونم خیلی سخته هم دم پیدا کردن خیلی تا بحال هیچ وقت فکر نمی کردم اینقدر دچار تزعزل بشم نمی خواد غلط املائی من رو بگیری روز بدی داره میشه خواستم یه هم دم پیدا کنم نشد خواستم برم دریا بلکه با دریا حرف بزنم بلکه یه حاجتی بشه نشد نشد که نشد اخرش اینجا شدم برام یه هم دم یه دوست یا هر چیز دیگه ولی بازم ترس اینکه نکنه یه اشنا باشه بی خیال همه چیز بی خیال ./

همین

مال من وحسن!!!


[ سه شنبه 88/4/30 ] [ 7:7 عصر ] [ دوصندلی ] [ دیدگاه () ]

روزی ، روزگاری
دل پر بود
از غیر
از خلاء
و حال
در حال ترمیم
بازدید


بازدید امروز: 33
بازدید دیروز: 11
کل بازدیدها: 222309