گمگشته | ||
بعد مدتها یادم اومد من یه گذشته ای دارم و اصلا یادم اومد من هم هستم وجود دارم اصلا ... بماند. غرق شدم تو این زندگی، فکر کردم وقتی دست و پا زدن رو یاد گرفتم دیگه بهترین شناگرم اصلا به حرفهای ناجی که کنار آب ایستاده توجه نکردم. اصلا یادم رفته بود اینجا هست تا یسری حرفا رو که نمیشه جای دیگه زد رو اینجا بزنم. مثل سابق که حرفامو می زدم بدون اینکه به کسی بر بخوره و ناراحت بشه./ همین مال من و حسن!!! [ جمعه 94/10/4 ] [ 11:5 صبح ] [ دوصندلی ]
[ دیدگاه () ]
|
||
کلیه حقوق این وبلاگ محفوظ می باشد |