گمگشته | ||
هر روز نزدیکتر از دیروز هر روز دور تر از روزهای سرد و تاریک بچگی هر روز سعی بیشتر برای شناخت ابعاد وجودی تو و هر چه این هر روزها برزگتر می شود حسرت روزهای از دست رفته نیز به همان اندازه بیشتر که چرا اینقدر دیر شناخته شده ای برایم آری ای پدر امروز قلمم لب به اعتراف گشود اعترافی از جنس اخلاص و حسرت اینکه چقدر دیر به اعتراف لب خود را گشود و زبان از کام بیرون آورد تا بگوید : برا این همه سال زحمت تشکر برای این همه سال ناسپاسی و قدر نشناسی شرمنده برای این همه سال خون جگر خوردنت و خم به ابرو نیاردنت و تمام آن چیز هائی که تو می دانی و خدا و من شرمنده هر چند که گذر زمان ... اما از قدیم گفته اند « ماهی را هر وقت از آب بگیری تازس » پس حالا می گویم با صدائی بلند و شرمگین و پر از حزن پدرم برای تمام زحماتت ممنونم./ همین مال من و حسن !!! [ جمعه 92/3/3 ] [ 2:43 عصر ] [ دوصندلی ]
[ دیدگاه () ]
|
||
کلیه حقوق این وبلاگ محفوظ می باشد |