گمگشته | ||
با خنده خواب رفته تماشا نمی کند مادر نگفته و زبان باز نمی کند بس کن رباب زخم گلو نشان نده قنداقه نیست دست خودت را نشان نده بس کن زگریه حال تو بهتر نمی شود این گریه ها برای تو اصغر نمی شود./ همین مال من و حسن!!!
[ چهارشنبه 90/9/23 ] [ 1:50 عصر ] [ دوصندلی ]
[ دیدگاه () ]
گاهی اوقات آنقدر درگیر لفظ و معنی بعضی از الفاظ می شیم که مفهوم واقعی اون رو از یاد می بریم وقتی کلمه حجاب میاد یاد چادر مشکی مادر و مقنعه خواهر و شلوار گشاد عمه و مانتو بلند خاله می افتیم ولی یاد این نمی افتیم که خودمون اون رو چقدر داریم پیاده یازی می کنیم مثل داستان امر به معروف میشه که وقتی که این اسم میاد توی ذهنمون یاد طرح امنیت اخلاقی می افتیم یا... (بماند) در حالی که معناش جامع تر و بازتر از این حرفاست حجاب و پاکدمنی هم همینطور هست. فرهنگ اشتباهی که امروز جامعه ما درگیر اون شده این هست که می گه حجاب فقط مخصوص خانومهاست و امر به معروف مخصوص گرفتن پسر و دخترا رو شامل می شه در صورتی که هیچ کدوم از اینها حتی 1% هم شامل این لغات نمی شه و خیلی باز تر و مهمتر از این حرفاست مثلا حجاب یعنی دور نگه داشتن مصونیت و... حالا این خودش بقول پدرم دریائی از مفهوم رو شامل می شه حجاب یعنی دور بودن از برخی کارها که بنفع خود و جامعه هست تا دور باشیم مثلا می گه ای زن برجستگیهای بدنت رو از چشمان نا محرم دور نگه دار برای اینکه این کار تو موجب ناهنجاری های اجتماعی و اخلاقی در مردان می شه و این دامن خودت رو می گیره یا میگه آقا نوع پوشش خودت رو طوری نکن که مونثی در جامعه در حال تردد هست براش جالب توجه باشه و خدای نکرده اگر ازدواج کرده باشه باعث بروز ناهنجاری در افراد جامعه می شه که باز هم مثل مثال قبلی دامن خودت رو هم می گیره یا مثلا آی خانم محترم هر تار موی که از سرت بیرون باشه یک تیری هست بسمت نامحرمان و... . خب اینقدر این فرهنگ و رفتار ها رو دست کاری کردیم که حالا اگه به یک خانم بخوای تذکر بدی بر میگرده بهت میگه پس اول برو آقایون رو متذکر شو بعد بیا سراغ ما خب فرهنگ سازی ما اونقدر ضعیفه که تو جامعه ما که بقول خودمون ام القراست باید همچین جوابی رو بشنویم ماباید فوائید رو با مضرات باهم مورد اطلاع رسانی قرار بدیم نه فقط مضرات رو شاید جواب داد یا مثلا توی رسانه ملی ام القرای جهان اسلام بجای بازیگر با آرایش تند و زننده بیام از بازیگر چادری استفاده کنیم و بجای بازیگر ابرو گرفته مرد بیام از چهار تا جوان با ظاهر اسلامی استفاده کنیم که بنظر من بهتر جواب می ده مثل سریال ستایش یا... نه اینکه بیام ساختمان پزشکان بسازیم ./ همین مال من و حسن!!! [ دوشنبه 90/8/16 ] [ 8:23 عصر ] [ دوصندلی ]
[ دیدگاه () ]
هر وقت دلم خیلی می گیره با خودم می گم ای کاش یه خواهر بزرگتر داشتم تا قوربون صدقه من بره یا بشینم باهاش درد و دل کنم ./ همین مال من و حسن!!! [ شنبه 90/7/30 ] [ 9:38 عصر ] [ دوصندلی ]
[ دیدگاه () ]
استاد: خب دانشجویان عزیز من ... هستم درس زبان قران شما در این ترم با من هست خب ....(بعد از معرفی اجمالی از خودش)من در دانشگاه های دیگه فلسفه و منطق هم تدریس می کنم و... . . آخر کلاس: من: استاد یه سری سوالات فلسفی دارم اگه امکانش هست بهم پاسخ بدید؟ استاد: من وارد حوزه فلسفه نمی شم چون اصلا سر رشته ای ندارم!!!./ همین مال من و حسن!!!
[ سه شنبه 90/7/26 ] [ 11:45 عصر ] [ دوصندلی ]
[ دیدگاه () ]
تو دلم داشتم این رو حلاجی می کردم که اگر خداست و همه چیز درست شد عقدمون رو آقا برامون بخونه ولی یکم که فکر کردم دبدم نه نمی شه آخر آقا کجا و ما کجا تو همین فکرا بودم که سرم رو بالا آوردم چشمم به لبخند معنادار آقا تو عکسش کنار امام که گوشه دیوار اتاقم بود افتاد فهمیدم که پر بیراه هم نگفتم آخر آرزو بر جوانان عیب نیست./ همین مال من و حسن!!! [ پنج شنبه 90/7/21 ] [ 11:55 صبح ] [ دوصندلی ]
[ دیدگاه () ]
خوبها بریم توی آگاهی که هر سال دارن استخدام می کنن استخدام شیم بلکه به ما هم مثل این جناب سرگرده چی بود اسمش آهان سرگرد .. حالا ولش کن همون حامد بهداد رو می گم یه سانتافه بدون آرم با بنزین رایگان یا سوزوکی ویتارا بدن در اختیارمون و بعدش هم صبح که داریم می ریم سر کار بچه رو ببریم مهد و شبم با خانوم بچها بریم دربند و درکه و... دلمون باز شه دیگه بنزین لیتری 700 تومنی و پول ماشین گرون قیمت رو هم نمی دیم پس انداز می کنیم برای بازنشتگی تازشم اگر خوب کار کنیم تو بازنشتگی هم ازمون استفاده می کنن خدا رو چه دیدی شاید اون موقع دیگه با راننده بهمون ماشین دادند./ همین مال من و حسن!!! [ دوشنبه 90/7/18 ] [ 11:26 صبح ] [ دوصندلی ]
[ دیدگاه () ]
وقتی که 4 سال چشات از نزدیک حرم رو ندیده وقتی که دلت پر بکشه برای صحن و سرا وقتی که می دونی برای چی آقا نمی طلبه وقتی که دیگه همه درا برات بستس می در خونه بی بی و می گی شما پیش داداشت وساطت ما رو بکن ./ همین مال من و حسن!!!
[ شنبه 90/7/16 ] [ 9:18 عصر ] [ دوصندلی ]
[ دیدگاه () ]
چقدر زیباست که افتتاح نمایشگاه هفته دفاع مقدس دانشگاه دقیقا روز بعد از پایان این هفته و توسط نه رییس دانشکده نه رییس دانشگاه و... بلکه توسط خود برگزار کننده یعنی شخص بنده است./ همین مال من و حسن!!! [ جمعه 90/7/8 ] [ 9:1 عصر ] [ دوصندلی ]
[ دیدگاه () ]
اشکای مادر شهیدی که پسرش با شوهرش رو توی جنگ از دست داده و حالا به خاطر ازدحام جمعیت کنار خیابان ایستاده و از دور داره تابوت این شهید گمنام رو نظاره می کنه بلکه شاید جنازه پسر یا که همسرش باشه با اون صلابت و استواری که داره فقط می شه از چادر خیسش فهمید.
[ دوشنبه 90/7/4 ] [ 1:32 صبح ] [ دوصندلی ]
[ دیدگاه () ]
|
||
کلیه حقوق این وبلاگ محفوظ می باشد |